رمضان ماه نزول رحمت
علی خوشه چرخ آرانی
ستایش مخصوص خداوندی است که بر ما، با هدایت به شاهراه ستایشش، منت نهاد و ما را اهل ستایش قرار داد که از سپاس گزاران احسان او باشیم و سپاس خداوند را که دین آسمانی اسلام را برای ما مختص ساخت تا در سایه سار آن، به سر منزل سعادت و خرسندی اش روان گردیم وحمد بی حد و ثنای بی عد، خدای احد را که ماه خود، ماه اسلام، تزکیه و تصفیه و نزول کتاب وحی- رمضان- را یکی از راه های احسان بر بندگان قرار داد.
دگر بار در گردونه زمان و در چرخه منظم هستی که جلوه ای از جلوات حی ذات و آیه ای از آیات خداوند است- به رمضان رسیده ایم، موسم رحمت و تجلی حقیقت، نزول برکت، شهر تطهیر قلب و پرگشودن به جانب رب و ماه بی اعتنایی به عالم سفلی و صعود به جهان والا، ماه مردم و بیدار شدن و بیدار کردن مردم. فصل آگاه کردن آنها که نمی دانند و تذکر به آنها که می دانند، شهر برانگیختن آنها که نشسته اند و بازگرداندن آنها که برگشته اند و هنگامه نیرو دادن به فریادی که درحال نشستن است و زمان کمک به پرنده ای که در حال سقوط.
از دیگر سو، ادبیات گران قدر فارسی را باید به جهت گستردگی موضوع و غنای علمی و اخلاقی و دینی و هم چنین گستره جغرافیایی آن از درخشان ترین آثار ادبی جهان برشمرد که با تورقی بر کتب تاریخ ادبیات و تذکر شعرا به این نکته ظریف خواهیم رسید که ادبیات گران سنگ ما را از آن زمان که تاریخ ادبیاتش را نگاشته اند، با فضایل و خوبی ها عجین و در آن دعوت به فرایض و واجبات الهی و نهی از مناهی و رذایل جایگاهی والا دارد و در آثار ادبی همه شاعران فارسی زبان، فراخوانی به خوبی ها و پرهیز از بدی ها، قابل مشاهده است.
یکی از فرایض و واجبات الهی روزه ماه رمضان است که در این مقال و مجال کوتاه هدفمان بررسی فریضه صوم و صیام شهر رمضان از دیدگاه شاعران فارسی زبان است.
با حلول ماه رمضان، دعوت همگانی برای بسیج مومنان به شرکت در مهمانی خدا و بر سر سفره های بی منتهای نعمت خداوند، پرتوهای پاکت کننده روح بخش اسلامی، اعلام می گردد و مومنان واقعی زنجیرهای بردگی و اسارت را با کثرت استغفار و بلند کردن دستان به نیایش و سجده های خالصانه پاره می کنند و می آموزند که رفاه مادی و آسایش زندگی و بهره مندی از مواهب طبیعت و امیال نفسانی، هدف والای الهی و انسانی نیست، بلکه وسیله ای برای تعالی و تکامل انسانی و رسیدن به قله های رفیع انسانیت است. در این ماه مرغ باغ ملکوت که اسیر جسم آدمیان است، چند صباحی در زندان را گسسته و پرده های جهل و ظلمت جسم را پاره و برای طواف در عالم بالا، بال می گشاید و لباس ترک تعلق به تن می کند.
این دهان بستی، دهان باز شد
کز خورنده، لقمه های راز شد . مولانا
اندرون ز طعام خالی دار
تا در آن نور معرفت بینی . سعدی
دیگر بسی مخور که هر آن کس که سیر خورد
اعضایش جمله گرسنه گردند و بی قرار . عطار
ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد
زد بر دهن بسته تا لذت لب آمد
□□□
چون حیات عاشقان از مطبخ تن تیره بود
پس مهیا کرد بهر مطبخ ایشان صیام . مولانا